نقل قولهايي از از ما بهترون
مارك تواين: يه دروغ مي تونه نيمي از دنيا رو سياحت بكنه، در حاليكه واقعيت رو توي كفشاش گذاشته.
اليزابت پورتر: شعر زبان زندگيه ومثل اكثر زبانها همه كس نمي تونه بفهمه كه تو چي ميگي.
هلن كلر: اگه تو زندگي ماجراهاي هيجان انگيز نباشه، زندگي نيست.
آلبرت اينشتن: اينطور نيست كه هر چيزي كه مي تونه به حساب بياد حساب بشه و هر چيزي كه حساب ميشه ارزش حساب كردن داره.
مارتين لوتركينگ: در پايان ما كلمات دشمنمون رو به خاطر نخواهيم آورد، اما سكوت دوستانمون رو فراموش نخواهيم كرد.
اسكار وايلد: تنها راه رهايي ازيك وسوسه تسليم شدن در مقابل اونه.
وينستون چرچيل: اگه داري به جهنم مي ري، به راهت ادامه بده.
دست راستتو بلند كن- گفت: «دست راستتو بلند كن»
دست راستمو بلند كردم
- گفت: «دست چپتو بلند كن»
دست چپمو بلند كردم
هر دو دستم بالا بود.
ـ گفت: «دست راستتو پايين بيانداز»
آنرا پايين انداختم
- گفت: «دست چپتو پايين بيانداز»
آنرا پايين انداختم
- گفت: «دست راستتو بلند كن»
اطاعت كردم
- دست راستتو پايين بيانداز
اطاعت كردم
- دست چپتو بلند كن
اطاعت كردم
- دست چپتو پايين بيانداز
پايين انداختم
در سكوت ايستاده
با دستاني آويخته
در انتظار دستور بعدي
لحظه اي بعد
بي صبر و قرار
گفتم: «بعد چي؟»
- گفت: « حالا نوبت توست. دستور بده.»
گفتم: « بگو كه دست راستمو بلند كنم.»
ترجمه اي از شعر شاعر آمريكايي
Peter Cherches
متن مصاحبه رضا خاتمي با نيوزويك
دهقان پيشه: چه چيزي در انتظار احزاب اصلاح طلب است؟
خاتمي: آنها مي توانند ما را بازداشت کنند؛ روزنامه هايمان را ببندند و حتي با اعمال فشار مارا از کار برکنار کنند. اما قطعا حزب ماباقي خواهد ماند. حتي اگر ما مجبور باشيم خودمان را در قالب گروههاي کوچکتر سازمان دهي نماييم.
دهقان پيشه: آيا اين به اين معناست که شما تبديل به يک گروه اپوزيسيون داخلي خواهيد شد؟
خاتمي: هيچ اشکالي در آن نمي بينم. اما برخي عناوين و اسامي در ايران تعريفي غلط دارند. مخالف اغلب به معناي دشمن تعبيير مي گردد. بله ما مخالف برخي از سياستهايي که توسط قوه قضاييه؛ شوراي نگهبان و ساير نهادهاي انتصابي دولت اتخاذ مي گردند؛ هستيم. خوب از اين جهت ما يک گروه مخالف هستيم؛ اما گروهي که تمايل دارد که در چهار چوب قانون رفتار نمايد. ما قصد براندازي رژيم را نداريم.
دهقان پيشه: آيا نگران دستگيري احتمالي خودتان هم هستيد؟
خاتمي: احتمال دارد. من فکر نمي کردم که صلاحيتم در نامزدي انتخابات مجلس رد گردد؛ اما اين قضيه اتفاق افتاد. من فکر نمي کنم که در آينده نزديک ما شاهد سرکوبي فراگير باشيم.
دهقان پيشه: فکر مي کنيد که در اين مرحله چطور مي توان سيستم سياسي ايران را اصلاح کرد؟
خاتمي: برخي معتقدند که تنها راه باقي مانده خشونت و انقلاب است. اما ما موافق نيستيم. اگر ما خود و هوادارانمان را خوب سازمان دهي نماييم؛ جناح فشار به تدريج دست از قدرت خواهد کشيد. چيزي شبيه مدل اسپانيا؛ جاييکه فرانکو تا آخرين روزهاي عمر خود به عنوان يک ديکتاتور حکومت کرد. اما بعد از مرگ او جامعه تغيير زيادي کرد ،اصلاحات ريشه دواند و نظام دمکراتيک گرديد. بدون کمترين خونريزي. ما مي بايست به دنبال چنين الگوهاي باشيم و براي رسيدن به آنها فعاليت کنيم.
دهقان پيشه: آيا تماميت خواهان حاضر به گفتگو خواهند شد؟
خاتمي: وقتي تماميت خواهان احساس خطر مي کنند خيلي عقلاني رفتار مي کنند. ما نمونه هاي زيادي دراين باره داريم؛ مانند قضيه تاسيسات اتمي. اين موضوع نشان داد که آنها چندان هم آرمانگرا نيستند كه حاضر باشند در راه آرمانشان بميرند. محافظه کاران زبان اصلاحات را پذيرفته اند. برخي از آنها حتي شعارهاي ما را مورد استفاده قرار مي دهند. آنها چهره تندرو خود را کنار گذاشته و از خود ظاهري مهربانتر ارايه مي دهند. و اين به نظر مي رسد كه مرگ محافظه کاري در قالب تندرو آن باشد. اين قضيه باعث سقوط خود آنها نيز خواهد گريد.
دهقان پيشه: آيا ارتباط خود با روحانيون قم را حفظ خواهيد کرد؟
خاتمي: ما فکر مي کنيم که روحانيون بلند پايه در کنار ما هستند. اکثر آيت الله ها در بحران انتخابات سکوت اختيار کردند. روحانيون سنتي به سمت ايده جدايي دين از سياست متمايل مي گردند. تنها تحت چنين شرايطي است که کلام يک روحاني مي تواند برش داشته باشد. آيت الله سيستاني را در عراق ببينيد. اين روزها وقتي سيستاني کلامي را به زبان مي آورد بوش و دولتش مجبورند که به آن گوش دهند. تعداد زيادي از روحانيون ما نمي توانند بفهمند که چطور ما پس از ۲۵ سال مبارزه؛ حتي ذره اي از نفوذ آيت الله سيستاني بر آمريکا را نداريم.
دهقان پيشه: آيا فکر مي کنيد که تحکيم رابطه خود با دانشجويان اهميت دارد؟
خاتمي: بله. اما فقط در صد کمي از دانشجويان سياسي هستند. بيشتر دانشجويان به فعاليتهاي اجتماعي و مدني علاقه مند هستند و اين نشانه مثبتي است. جامعه ما دارد مي فهمد که فعاليت سياسي مي بايست در چهار چوب احزاب سياسي صورت بگيرد. يک روزنامه مي بايست يک روزنامه باشد نه پوششي براي يک حزب سياسي.
دهقان پيشه:آيا از رييس جمهور خواستيد که در مورد بحران انتخابات محکم بايستد؟
خاتمي: ما با هم هم عقيده هستيم اما نحوه عمل مان متفاوت است. ما مي خواستيم که ايشان با استفاده از تمامي قدرتي که قانون اساسي به او مي دهد در مقابل تماميت خواهان بايستد. اما او معتقد است که برخي از اعضا حزب ما تندروي کرده و بهانه سرکوب را به دست محافظه کاران داده اند. او مي بايست جلوي رد صلاحيت برخي نامها را مي گرفت. ما معتقديم که اگر خاتمي محکم ايستاده بود؛ محافظه کاران عقب نشيني مي کردند. اما خاتمي مبارزه طلب نيست.
دهقان پيشه: چرا خاتمي تمامي امکانات قانوني را که در اختيار دارد استفاده نکرد؟
خاتمي: او بيم آن دارد که جامعه دچار از هم گسيختگي گردد. و اين نگراني او تا حدودي درست به نظر مي رسد. خاتمي مي خواهد که با دشمن به نرمي و ملاطفت رفتار نمايد. زماني که او بر کسي خشم مي کند فورا مي خواهد که از او دلجويي نمايد. نمي توان او را عوض کرد. زماني يکي از دوستان با ايشان گفت: « يک سياستمدار مي بايست کمي حقه بازي هم بلد باشد.» اما خاتمي اين چنين نيست. او انساني است با ارزشهاي اخلاقي بسيار و مخالفان او سوء استفاده هاي فراواني ازاين ارزشها کرده اند.
فالگوش نشيني در بيت رهبري!
- آقا اينا ديگه دارن شورشو در ميارن بايد يه گوشمالي حسابي بشن.
- نگران نباشيد چند روز ديگه که بهشون فشار اومد و ياد زنها و شوهرهاشون که افتادن ول مي کنن مي رن.
- مي بيني آقا اصلا مردم پشم هم حسابشون نکردن. همونطور که مارو هم آدم حساب نمي کنن.
- حالا حرف آخر اينا چيه. ما که گفتيم چند تاشونو با تک ماده قبول کنن.
- آقا اينه خيلي پر رو شدن حرفها گنده تر از شکمشون مي زنن. ما چهارسال پيش هم گفتيم که رو اينا نمي شه حساب کرد.
- حالا اگه چند تاشون نرن مجلس دنيا به آخر مي رسه. بهشون وعده بدين که کار نون و آبدارتري پيدا مي کنن.
- آقا اينا حرف تو کله پوکشون نمي ره خيلي تماميت خواه شدن.
- پس اين مرتيکه چه غلطي مي کنه. مگه قرار نبود که قضيه رو زودتر ماست مالي کنه.
- اون که فکر مي کنه تازه رييس جمهور شده. هنوز داره گفتگوي چه مي دونم تمدنها مي کنه.
هفت دليل براي عدم حمايت مردم از تحصن نمايندگان
۱- مردم مي گن که اينها همه اداست. اگه حمايت مي خواستن بايد اين کارهارو خيلي پيشتر از اينها مي کردن.
۲- مردم مدتهاست که فهميده اند اصلاح طلبان بي خايه اندو بود و نبودشون فرقي نداره!
۳- مردم از ديدن و شنيدن فيلمهاو داستانهاي تکراري خسته شده اند و فهميدن که همه دعواها سر لحاف بوده!
۴- مردم به خوبي در يافته اند که سگهاي زرد برادران شغالها هستند!
۵- مردم فهميدن که تنهاخونهٌ اميدشون خونه خودشونه نه خونه ملت!
۶- همه مي دونند که نمايندگان بيشتر به فکر حقوقهاي از دست رفته خودشون هستند تا حقوق به يغما رفته مردم.
۷- اصلا مردم با کل انتخابات و کل نظام مسئله دارند نه با تأييد صلاحيت يا عدم تأييد صلاحيت يک عده خاص.
خانه اي از ماسه و مه
اصلا مهم نيست که فيلم خانه اي از ماسه و مه در آمريکا ساخته شده؛ نويسنده داستانش يک آمريکايي است؛ کارگردانش يک مهاجر روس است و نقش هاي اصلي آنرا هنر پيشه هاي هاليود بازي مي کنند. اين فيلم هر چه که باشد؛ فيلمي شديدا ايراني است. حتي خيلي ايراني تر از بسياري از فيلمهايي که در ايران ساخته مي شود. و اين امر بيانگر آگاهي دقيق نويسنده به زوايا و جزئيات زندگي و فرهنگ ايراني است. در فيلم شخصيتهاي ايراني ملموس تر و باور کردني تر از شخصيتهاي آمريکايي ظاهر مي شوند که البته بازي هاي درخشان بن کينگزلي و شهره آغداشلو کمک زيادي به اين قضيه کرده است.
اين فيلم از جهات مختلفي قابل بحث و بررسي است. ولي يکي از نکات پر اهميت فيلم تاکيد آن بر خانواده و تاثيرات اجتماعي بر آن است. حتي مي توان رد پاي نوعي مقايسه فرهنگي ساختار خانواده ايراني و آمريکايي را در فيلم مشاهده کرد. از يک سو ما شاهد خانواده اي هستيم که بخاطر مسايلي مجبور به ترک خانه و ديار شده و غربت گزيده است. پدر خانواده علي رغم سختي ها و تحقيرها سعي در تحکيم پايه هاي خانواده در محيط تازه را دارد. او با اميد به فرداي بهتر؛ آينده را از آن فرزند خود مي داند و مانند هر پدر ايراني حاضر به هر نوع فداکاري است. در ابتداي فيلم و در يک نماي بسيار زيبا؛ کارگردان با نشان دادن سه درخت فر افتاده تاکيدي بر ريشه کن شدن خانواده دارد. خانواده اي که حالا در تلاش است تا در خاکي غريب ريشه بدواند. اما دريغ که خاک تازه را توان حفظ ريشه ها نيست.
در سويي ديگر ما خانواده هاي را مي بينيم که يا از هم پاشيده اند و يا در حال فروپاشي اند. کتي که از همسرش جدا شده و تحت تاثير فشارهاي روحي به الکل پناه آورده سعي در ترک اعتياد خود دارد. بي خبر از مسايل پيراموني خود خانه موروثي خود را در طي يک اشتباه اداري از دست مي دهد. خانه اي که براي او ياد آور گذشته هاي خوش است. در مسير تلاش خود براي باز پس گيري خانه اش با پليس جواني آشنا مي شود که او نيز به نوعي درمانده است. مشکلات خانوادگي او و در گير شدن او با مشکل کتي باعث فروپاشي کانون خانوادگي اش مي شود و سر انجام کارش به نوعي جنون ختم مي شود.
خانه عنصر اصلي فيلم و وسيله اي براي حفظ خانواده است. بهراني در تلاش است که با فروش آن به قيمت چهار برابر به روياهاي خود جامه عمل بپوشاند. روياي فراهم سازي امکانات مناسب براي خانواده اش همانند آنچيزي که در گذشته داشته است و تامين هزينه تحصيلات فرزندش که تنها اميد او براي زنده ماندن است و در پايان فيلم مي بينيم که با از دست پسرش؛ ديگر انگيزه اي براي زنده ماندن ندارد. براي بهراني خانه وسيله اي براي دست يابي به آينده است. در مقابل کتي گذشته خود را در خانه جستجو مي کند.
همه شخصيتهاي فيلم به نوعي قابل دفاع و دلسوزيند. همانقدر که تماشا گر با کتي همذات پنداري مي کند و درگير مصاياي او ميگردد براي بهراني هم دل مي سوزاند. فرقي هم نمي کند که تماشاگر ايراني باشد ويا آمريکايي. اصلا اين خود يکي از نقاط قوت فيلم است که تماشاگر در پايان نمي تواند طرف کسي را بگيرد. اگرچه در ابتداي فيلم اعمال و رفتار بهراني کمي خشن و غير قابل قبول به نظر ميرسد و تصميم او در مورد فروش خانه خودخواهانه و کاسبکارانه تفسير مي گردد. اما در ادامه داستان وقتي تماشاگر با چهره واقعي او آشنا مي گردد تمام اعمال او منطقي و قابل دفاع مي گردد.
رابطه با آمريکا؛ آري يا نه؟
سران جمهوري اسلامي چه از نوع اصلاح طلب و چه تماميت خواه در آرزوي بهبودي روابط با آمريکا بسر مي برند و در موارد متعددي اين تمايل خود را بروز داده اند. در زمان خميني کسي جرأت به زبان آوردن آنرا نداشت ولي بعد از مرگ خميني و بدست گرفتن سکان قدرت توسط هاشمي؛ در موارد متعددي بحث رابطه با آمريکا مطرح گرديد اگرچه در سايه برخي مشکلات داخلي و بين المللي آنچنان جدي گرفته نشد. صرف نظر از تمامي تلاشهاي ناموفق گذشته اين سوال بزرگ مطرح است که آيا در شرايط فعلي رابطه با آمريکا به نفع ماست يا نه؟
سياست ها و اظهار نظرها ضد و نقيض چه از طرف آمريکا و چه از طرف ايران قضيه را کمي پيچيده کرده است. ازطرفي برخي جناحها در درون حکومت آمريکا تمايلي به سرنگوني رژيم فعلي نداشته و معتقد به عادي سازي روابط با ملا ها هستند به شرط آنکه آنهااز برخي مواضع افراطي خود عقب نشيني نمايند. در مقابل طرفهاي ايراني هم به دنبال رابطه اي از نوع رابطه آمريکا با ساير کشورهاي عربي هستند.
از طرفي ديگر بوش به طور غير مستقيم اعلام مي کندکه آمريکا به دنبال تغيير رژيم ايران است و هيچ تمايلي براي گفتگو با ملاها نداردو در منازعه بين مردم و سران رژيم از مردم ايران حمايت مي کند. منتهي با سياستي بسيار متفاوت از آنچيزي که در افغانستان و عراق اجرا گرديد. او همواره سران ايران را دعوت به پذيرش خواسته هاي مردم مي کند. خواسته هاي که اجرا شدن آنها معنايي جز تغيير رژيم نخواهد داشت.
به نظر من برقراري رابطه بين سران فعلي ايران و آمريکا نه تنها به جنبش آزادي خواهي مردم ايران کمک نخواهد کرد بلکه اين حرکت عظيم را حداقل به مدت چندين سال به انزوا خواهد کشاند. واقعيت اين است که آمريکايي ها نيز همانند رقباي اروپايي خود به دنبال منافع اقتصادي هستند و در راه رسيدن به آن و به اقتضاي زمان حاضر به معامله با هر کسي هستند. زياد هم نبايد گول حرفهاي دل خوش کننده آقاي بوش را خورد. ايشان از طرفي حرفهاي آنچناني بر ضد ملايان ميزند و از طرف ديگر هييت به ايران مي فرستد.